سفارش تبلیغ
صبا ویژن

❤ رویایی زندگی کردن... ❤

❤ زندگی زیباست، مانند زمین زندگی زیباست، مثل آسمان❤ ❤ می‏توان این شعر را هر روز خواند: «زندگی زیباست چون رنگین کمان!»❤ ❤ می‏توان بر آسمان‏ها تکیه زد می‏توان روی زمین تنها نبود❤ ❤ توی گوش سنگ‏ها هم می‏توان شعر خوب دوستی‏ها را سرود.❤ ❤ می‏توان خوابید روی سبزه ‏ها در سکوت، آواز گل‏ها را شنید❤ ❤ می‏توان لبخند بر خورشید زد حرف‏های ماه زیبا را شنید❤

 

 

http://www.daqianus.com/wp-content/uploads/2013/12/%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B9%D9%8A%D9%86-%D8%A8%D9%86%D8%B1.gif

 

کاروان داشت می رسید از راه ، دل زینب در التهاب افتاد
تا که چشمِ ستاره های کبود ، به سرِ قبرِ آفتاب افتاد


کاروانی که از هزاران دشت از سرِ شوق با سر آمده بود
به مرورِ غمِ خودش که رسید ، کم کم از مرکبِ شتاب افتاد


دختری سمت علقمه می رفت ، مادری سمت قبرِ کوچکِ خود
خواهری بر سرِ مزارِ خودش دل به دریا زد و به آب افتاد


گفت: اگرچه که بی پر آمده است ، بی پر و بی برادر آمده است
چشم واکن که خواهر آمده است ، که پس از تو در اضطراب افتاد


زینبی که اسیرِ مویت بود ، بینِ خون، گرمِ جستجویت بود
دربه در شد ، درست آن وقتی که به مویِ تو پیچ و تاب افتاد


بعدِ تو خیمه در حصار آمد ، از زمین و زمان سوار آمد
به حرم امرِ بر فرار آمد ، همه ی خیمه در عذاب افتاد


پای غارت به خیمه ها وا شد ، دست هایی پلید پیدا شد
"سرِ یک گوشواره دعوا شد" ، سنگ بر شیشه ی گلاب افتاد


داغدارم هنوز از کوفه ، از گریزِ رئوسِ مکشوفه
داغداری از آن زمانی که از سرِ بچه ها حجاب افتاد


تشنگی های تو کویرم کرد ، غمِ دوریِ تو اسیرم کرد
ماجراهای شام پیرم کرد ، راه در مجلسِ شراب افتاد


خیزران را که غرق خون دیدم ، از غرورِ رقیه ترسیدم
لرزه بر جانِ بچه های تو و بر لبت بوسه بی حساب افتاد


آتشِ فتنه تیز می کردند ، تشتِ زَر را عزیز می کردند
صحبت از یک کنیز می کردند ، گریه در نغمه ی رباب افتاد


در اسیری امیر بودن را از نگاه تو خوانده ام ، یعنی :
می شود با همین نگاه از عرش مثل یک سجده مستجاب افتاد



[ یادداشت ثابت - شنبه 92/10/1 ] [ 9:22 عصر ] [ ☂ masuod ☂ ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه