وقتی از چشم تو افتادم دل مستم شکست
عهد و پیمانی که روزی با دلت بستم شکست
ناگهان دریا! تو را دیدم حواسم پرت شد
کوزه ام بی اختیار افتاد از دستم شکست
در دلم فریاد زد فرهاد و کوهستان شنید
هی صدا در کوه،هی “من عاشقت هستم ” شکست
بعد ِ تو آیینه های شعر سنگم میزنند
دل به هر آیینه،هر آیینه ایی بستم شکست
عاشق زانو زد غرور گام هایم خرد شد
قامتم وقتی به اندوه تو پیوستم شکست
وقتی از چشم تو افتادم نمیدانم چه شد
پیش رویت آنچه را یک عمر نشکستم شکست
[ یکشنبه 92/3/19 ] [ 6:0 عصر ] [ ☂ masuod ☂ ]
خودم را می نویسم
یک خانه مملو از هیچ
با سه صندلی یکی برای خودم،
یکی برای کسی که رفت!
و یکی هم برای کسیکه یکروز میآید!!
[ یکشنبه 92/3/19 ] [ 12:0 عصر ] [ ☂ masuod ☂ ]
این روزها پوستم کمی نازکتر شده .
این روزها طاقتم کمی بی حوصله تر شده.
این روزها انتظارم کمی بی صبرتر شده
این روزها شبهایم کمی بی ماه تر شده .
این روزها دست هایم کمی خالی تر شده .
این روزها وجودم پر از تَرک شده….
تلنگر نزن ، می شکن
[ یکشنبه 92/3/19 ] [ 12:29 صبح ] [ ☂ masuod ☂ ]
من از نگاه ک?غ? که رفت فهم?دم ، که سرنوشت درختان باغمان تبر است !
.
.
رسیده ام به حس برگی که میداند باد از هر طرف بیاید سرانجامش افتادن است !
.
.
سرسوزنی اگر مرا میخواست ، زمین و زمان را به هم میدوختم !
.
.
آن روز که رفتی و من اینگونه شکستم
دیوار دلم ریخت به فریاد سکوتم
.
.
این روزها احساس میکنم چقدر شبیه سکوتم ، با کوچکترین حرفی میشکنم !
.
.
اسمت چه بود ؟
م? خواهم بن بست ها? زندگ?م را به نامت کنم . . .
.
.
یه روزی من بودم نفسش
ولی بعد شدم عامل تنگی نفسش
رفت سراغ یه نفس تازه !!!
.
.
انگشتانم را فرو می برم در چشمانم …
این سد اگر فرو بریزد ، دنیا را آب خواهد برد …
.
.
چقدر جالب !
تو لحظه های داغونی فقط یه نفر میتونه آرومت کنه اونم کسیه که داغونت کرده …
.
.
این نیز بگذرد …
اما بعضی چیزها هست که هر چقدر هم بگذرد ، “نمی گذرد” و داغشان تا ابد بر دل آدم میماند !
.
.
تازه فهمیدم چرا پشت سر مرده ها آب نمی ریزند …
چون این دنیا ارزش برگشتن ندارد … !
.
.
کاش فقط یک نفر بود که وقتی بغض میکردم ، بغلم میکرد و میگفت گریه کنی میکشمتا …
.
.
درد یعنی سرت به همون سنگی بخوره که به سینه میزدی …
.
.
خیلی سخته که عشقت رو با کس دیگه ای ببینی بعد بهش اس ام اس بدی کجایی ؟
بگه تو قلبتم . . . !
.
.
خیلى از اونایی که بودن ، دیگه نیستن چون دیگه اونایی نیستن که بودن …
.
.
این من هستم که وفادار خواهم ماند
این تو هستی که تنها بی وفایی از تو جا خواهد ماند !
این من هستم که آخرش میسوزم
این تو هستی که میروی و من با چشمهای خیس به آن دور دستها چشم میدوزم …
.
.
این روزها زیادی ساکت شده ام ؛ حرفهایم نمی دانم چرا به جای گلو از چشمهایم بیرون می آیند !
.
.
چه زخم هایی بر دلم خورد تا یاد گرفتم که هیچ نوازشی بی درد نیست !
.
.
یکی بود ، هیچکس نبود …
گفته بودم که قصه من شنیدن ندارد …
.
.
اگه نیمه گمشدتو پیدا نکردی زیاد مهم نیست …
درد واقعی از اونجایی شروع میشه که نیمه پیدا شدتو گم کنی !
.
.
به پایان رسیده ام اما نقطه نمی گذارم …
یک ویرگول میگذارم ،
این هم امیدیست ، شاید که برگردی …
.
.
سخت است ؛ خیلی سخت وقتی بدانی او کجای زندگی توست !
ولی ندانی تو کجای زندگی او هستی … !!!
.
.
من درد میکشم ، تو اما چشم هایت را ببند !
سخت است بدانم میبینی و بی خیالی . . .
.
.
وقتی یه زن سیگار کشید یعنی دیگه گریه جواب نمیده
و وقتی مردی اشک ریخت بدون کار از سیگار کشیدن گذشته . . .
.
.
نقش یک درخت خشک را در زندگی بازی میکنم ؛
نمیدانم که باید چشم انتظار بهار باشم یا هیزم شکن پیر …
.
.
بعضی از اشیا حس دارند …
گریه می کنند … مثل بالش من …
هرشب غرق اشک است !
.
.
همونایی که خنده هاشون گوشه فلک رو کر می کنه …
همونایی هستن که صدای گریه های آرومشونو حتی بالشتشون نمی شنوه …
.
.
شنیدید که میگن : اونی که گریه می کنه یه درد داره اما اونی که میخنده هزار تا ؟
من میگم : اونی که میخنده هزار تا درد داره ولی اونی که گریه میکنه به هزار تا از دردهاش خندیده اما جلوی یکیشون بدجوری کم آورده …
.
.
از این تکرار ساعتها
از این بیهوده بودنها
از این بی تاب ماندنها
از این تردیدها
نیرنگها
شکها
خیانتها
از این رنگین کمان سرد آدمها
و از این مرگ باورها و رویاها
پریشانم …
دلم پرواز میخواهد !
.
.
حس خوبی نیست در رویای کسی گم شوی که فکر تو حتی در خوابش هم نمیگنجد … !
.
.
این روزها میگذرند ولی من از این روزها نمیگذرم …
.
.
گاهی مجبوری برای راحت کردن خیال دیگران ، خود را خوشحال نشان بدهی ولـــــی چه حیف که درونت غوغاست …
.
.
من سوسو میزنم ؛ فانوس ها تماشایم می کنند !
.
.
رفتن هم حرف عجیبی است ، شبیه اشتباه آمدن است !
.
.
آلزایمر درد نیست ، برای بعضی ها درمان است !
.
.
دودی که از دهانم بیرون میاد ، دود سیگار نیست !
قلبم سوخته …
.
.
از زخم زبان های مردم ناراحت نباش اینها همان هایی هستند که به آسمان و هوای بارانی مگویند “خراب”
.
.
بدتر از رفتن ، گندیست که انسانها به باور یکدیگر می زنند !
.
.
به تو ساده دل ندادم که بری ساده ز یادم …
.
.
اعصابم این روزها عین بیسکویت شده …
از اون بیسکویت هایی که یک هفته میمونه ته کیفت ، که یادت میره بخوریش …
همون ته له میشه ، خورد میشه ، پوووووودر میشه !
[ پنج شنبه 92/3/16 ] [ 3:0 عصر ] [ ☂ masuod ☂ ]
آن کس که می گفت دوستم دارد
عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد
رهگذری بود که روی برگ های خشک پاییزی راه می رفت
صدای خش خش برگ ها همان آوازی بود
که من گمان می کردم میگوید : دوستت دارم
[ پنج شنبه 92/3/16 ] [ 10:0 صبح ] [ ☂ masuod ☂ ]
ستاره ها نهفتم در آسمان ابرى
دلم گرفته ، اى دوست ! هواى گریه با من . . .
گر از قفس گریزم کجا روم ، کجا، من؟
[ پنج شنبه 92/3/16 ] [ 10:0 صبح ] [ ☂ masuod ☂ ]